کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می خوام!‎

 بابی پسر خیلی شیطون و بازیگوشی بود! اون همیشه همه رو اذیت می کرد...


 مامانش بهش گفت: آیا حقته که یه دوچرخه برات بگیریم واسه تولدت؟!

 بابی گفت آره...

 مامانش بهش گفت: برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده!